امروز خوب شروع شد اما خوب پیش نرفت. یه نفر از صبح توی بیمارستان کاری کرد که باز یاد حال یک سال پیش خودم بیفتم، باز دلم برای خودم بسوزه و باز بترسم. بعد یه نفر دیگه اومد و باعث شد ته موندهی آوار هم خراب شه روی سرم. بعد رفتم پیش دوست و خونهی زیباش رو دیدم و حرف زدیم و عکس انداختیم و چای خوردیم و چای خوردیم و عکس انداختیم و حرف زدیم و حرف زدیم و من غمگینتر از قبل شدم. کاش فردا که شد حالم بهتر باشه زدیم منبع
درباره این سایت